جدول جو
جدول جو

معنی سرخ شبان - جستجوی لغت در جدول جو

سرخ شبان
(سُ شَ)
در کتب فارسی خاصه جاماسپ نامه نام موسی کلیم الله است و گوید سرخ شبان باهودار و باهو به موحده بمعنی چوب دستی و عصا است و همانا رنگ چهرۀ آن حضرت حمرت داشته:
باهو چو شبان وادی ایمن
نشگفت که اژدها کنی باهو.
؟ (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرخ بال
تصویر سرخ بال
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شارشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ باد
تصویر سرخ باد
باد سرخ، نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، بادشنام، بادژ، بادرو، بادر، باد دژنام
فرهنگ فارسی عمید
(حَمْ مارَ تَ)
رنگ سرخ گرفتن. (یادداشت مؤلف) ، در غضب شدن. (غیاث) (آنندراج). خشمگین شدن. (مجموعۀ مترادفات ص 131) ، کنایه از خجالت هم باشد. (آنندراج) :
به باغ برد ز زلفش صبا بدامن مشک
که غنچه سرخ شد و دست در گریبان کرد.
عماد فقیه (از بهار عجم).
رخش را مهر گفتم ماه من از من مکدر شد
لبش را لعل خواندم سرخ چون یاقوت احمر شد.
میرزا هاشم محزون (از آنندراج).
، برشته شدن در روغن داغ. (یادداشت مؤلف) ، رنگ آتش گرفتن، چنانکه آهن در کوره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سُ رُ)
یکی از پنج بلوک راست پی است که در ارتفاع 2340 در سه فرسخی گردنۀ گدوک واقع است. رجوع به ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو صص 68-70 و 155 شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
تیهو و آن پرنده ای است مانند کبک لیکن از کبک کوچکتر. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی از دهستان بایک بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 742 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرخ بال
تصویر سرخ بال
تیهو
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی است عفونی که علامت مشخص آن عفونی پوستی خیز دار سرخ رنگ در قسمتی از صورت (بخصوص در ناحیه بین زاویه داخلی چشم و بینی و لبها) میباشد. عامل مولد این مرض استرپتوکوک است که جزو باکتری های کروی گرم مثبت است و در زیر ذره بین بیشتر شکل زشته یا زنجیر را دارد. این میکروب در هوا و آب و خاک و همچنین روی پوست و مخاط دهان و حتی اثنا عشر انسان زندگی میکند و بمحض آنکه موقع مناسب یابد شروع به فعالیت و تولید نا خوشی مینماید. تب حاصل از آن ممکن است تا 40 و 41 درجه برسد حمره مبارکه باد مبارک باد دژنام باد سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
قرمز شدن چهره شخصی، غضبناک گردیدن، خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
((سُ شُ دَ))
کنایه از خشمگین شدن، شرمسار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
احمرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
Blush
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
rougir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نام محلی در حوزه ی خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
شرمگین شدن، برافروختن چهره از شرم
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
червоніти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
顔を赤らめる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
краснеть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
شرم سے سرخ ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
লজ্জায় লাল হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
หน้าแดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
kujawa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
얼굴이 빨개지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
להסמיק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
rumienić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
memerah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
शरमाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
blozen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
erröten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
sonrojarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
arrossire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
脸红
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
corar
دیکشنری فارسی به پرتغالی